خلاقیت یک راه حل فرهنگی برای معنا بخشیدن به دنیای بیرون

میخواهم که چیزی به فارسی بنویسم و ​​کلماتی برای بیان آنها دارم اما کلمات آنطور که می خواهم در روی صفحه سقوط نمی کنند و من به قصد، کلمه سقوط را انتخاب کردم، نه فرود آمدن را. در سقوط یک رهایی وجود دارد که در فرود امکان پذیر نیست. گاهی اوقات وقتی می شنوم فارسی صحبت می کنم، با خودم احساس غریبگی می کنم، گاهی احساس می کنم بیش از حد آشنا و مرتبط می شوم، و گاهی احساس می کنم غیرقابل درک و متفاوت از شناخت خودم هستم، چرا که بیشتر عمرم را در خارج از ایران گذرانده‌ام. خارج از تهران. این جا را خانه خود می دانم. آن، و روانکاوی. بنابراین، من نمی توانم ملبورن را از این دو حذف کنم. آنچه تهران و روانکاوی را به هم متصل می کند، چیزی که این دو را به هم پیوند می دهد، چیزی نیست جز کار بالینی روانکاوی من که اینجا در ملبورن واقع شده است. ملبورن یک لوکیشن است، در حالی که تهران یک مکان است و روانکاوی زندگیست و در روانکاوی، این رضایتی است که از گوش دادن دریافت می کنم. من اینجا یک فضای درمانی برای روانکاوی ایجاد کرده ام، یک اتاق کار با اشیاء از دوست داشتنی ترین مکان هایم. یک بنای یادبود کوچک روی میز کار من از بارسلون وجود دارد و بطری های شیشه ای نقاشی شده با دست با نقش های ماهی، باد و آب که چندین سال پیش از کرج خریدم روی آن ها وجود دارد.

من این بطری ها را در صفحه اینستاگرام هنرمندان دیده بودم و آن روز صبح با مترو تهران وارد کرج شدم و این آثار هنری بی نظیر را پیدا کردم. ارزش این سفر دو ساعته را داشت و البته باید آنها را با خود تا ملبورن در چمدان دستی پیچیده و با مراقبت می آوردم. به نظر می رسد که آنها بطری های آبغوره یا آبلیمو هستند. گردنی بلند دارند، شیشه های ظریف نازکی دارند که مستعد شکستن هستند و آن جور شکستگی هایی که شیشه را تبدیل به پودر می کند، این روزها دیگر شیشه ها اینطور ساخته نمی شوند. 

با این حال بدن نازک آنها امکان هنر را فراهم می کند. برخورد با قلم موی هنرمند، و جوهر پخش کننده روی سطح بطری، تنها در محدوده‌های ارائه شده توسط خطوط ضخیم‌تر پخش می‌شود. شکل هایی از پرندگان، برگ ها و درختان شکوفه نیز وجود دارد. هنرمند فضاسازی هم کرده است. چگونه می توان چنین فضایی بین رنگ و شادی، هیجان و احساس غرق شدن را حفظ کرد، که من اغلب در گفتار بیمارانم می شنوم. یک درمانگر به یکی از بیماران گفته بود که در مواقع استرس شدید و تنش نفس بکشد. البته ما نفس می کشیم و طبیعت انسان این است که به عنوان موجودات زنده با بدن، باید نفس بکشد. جنبه‌های عملی کشیدن اکسیژن به ریه‌ها، خوشبختانه یکی از کارهایی است که لازم نیست به آن فکر کنیم. از مراجع پرسیدم این نفس کشیدن چگونه است برایش؟ 

«اوه، اول افکار و احساساتم را به درون خودم میکشم، سپس یادم می آید که چند نفس عمیق بکشم و چیزی نگویم، سپس سعی می کنم با پاسخ ندادن به شریک زندگی ام همه چیز را نادیده بگیرم.» 

تنفس بخشی از آن چیزی است که زندگی مشروط به آن است، بنابراین رویکرد این فرد به تنفس، بیشتر راهی برای مسدود کردن هوا به نظر می رسد تا تنفس. گرفتن هوا به عنوان نماد اشغال فضا و ظرفیت و داشتن جریان راحت احساسات به راحتی در درون خود، مطمئناً با این نوع تنفس امکان پذیر نیست. وقتی گیاهان نمی توانند هوا را جذب کنند، زرد، شکننده و سست می شوند و انسان به عنوان موجوداتی سخنگو، وقتی شکننده می شویم و بدون هوا، بدون هیچ ظرفیتی پر می شویم، ناتوان می شویم. زمانی یک بیمار از مفهومی از «ترکیب اندام های بدن با یکدیگر» صحبت کرد، یک اختلال بدنی که شرح داده شد، و همچنین استعاره ایی خلق شده از ذهن او، نحوه ترکیب و خنثی کردن بدن در دنیای بیرون. بدن نه به عنوان چیزی که روی استخوان ها و پوست خود می پوشیم، بلکه راهی برای ایجاد بدنی از خمیر مجسمه سازی، بوم یا کاغذ برای ایجاد خطوط و بدنهٔ کلمات. 

به جای بریدن در بدن خود به عنوان راهی برای جدا کردن معنایی که به آن بدن نسبت داده می شود، بیرونی کردن آن از بدن با استفاده از اشیاء خارج از بدن خود، و کار کردن با آنها، و شکل دادن به آنها برای ارضای تمایلات خلاقانه. وقتی می گویم خلاق، منظورم هنر نیست. ایجاد و خلق کردن چیزی است که ما همیشه انجام می دهیم، هر زمان که چیزی گفته می شود، چیزی بلافاصله ایجاد می شود. اما از آنجایی که حافظه کافی نیست و ما انسان ها موجوداتی اجتماعی هستیم، راه هایی را می یابیم که این کلمه و کلمات را تبدیل به یک دال و معنی به وجود بیاوریم و به آن وجود فیزیکی در دنیای خارج از مرزهای ذهنی خود بدهیم.  شاید این راهی باشد که فرد می تواند خارج از ذهن و بدن خود نفس بکشد، چیزی از عنصر وجود خودش به عنوان راهی خلاقانه برای ایجاد فضای ذهنی در داخل و ایجاد رابطه با خارج مرزهای خود می تواند داشته باشد.

One response to “خلاقیت یک راه حل فرهنگی برای معنا بخشیدن به دنیای بیرون”

  1. بسیار زیبا و عمیق. سپاس

    Liked by 1 person

Leave a comment